تبلیغات X
سفارش بک لینک
آموزش ارز دیجیتال
ابزار تادیومی
خرید بک لینک قوی
صرافی ارز دیجیتال
خرید تتر
خدمات سئو سایت
چاپ ساک دستی پارچه ای
چاپخانه قزوین
استارتاپ
آموزش خلبانی a>
طراحی سایت در قزوین
چاپ ماهان
هوش مصنوعی فارسی
راه اندازی طلافروشی
کرگیر
کرگیری
کرگیر



شهادت نردبانی از جنس نور است s
شهادت نردبانی از جنس نور است
شلمچه،قطعه ای از آسمانبعد از خداحافظی با والفجر هشتی ها همه ی کاروانقلبشان تالاپ و تولوپ می کرد برای دیدن جایی  کهبعد از ترک اروند کنار می خواستی

شهادت نردبانی از جنس نور است

جمعه 14 اردیبهشت 1397 | نسخه قابل چاپ | نویسنده : حسین علی آبادی استاد تاریخ تشیع

هویزه محل شهادت فرزند حسین، شهید علم الهدی

بعد از این که طلائیه را ترک کردیم،کمی بعد از اهواز، حد فاصل

سوسنگرد و طلائیه وارد شهری شدیم  که ساکنان آن شرف تاریخ

این منطقه هستند.این مکان سجده گاه انسان های ملکوتی و عاشقی

بود که وضوی آخرین نماز خود را با خون پیکر بی سرشان که پاره

پاره شده بود امضا نموده بودند.

با ذکر یا حسین وارد این منطقه شدیم چرا که فرزند حسین(ع) شهید

علم الهدی و ۱۵۰ تن دانشجوی پاسدار و بسیجی لب تشنه همانند مولایشان

مظلومانه به شهادت رسیده بودند.

همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان

 و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.  

 این مطلب را که از امام خمینی (ره) است بر سر در دشت آزادگان هویزه

نصب کرده بودند.

با وضو وارد دشت آزادگان شدیم و بر سر مزار شهدای  گمنام دشت آزادگان

 رفتیم و بعد از سلام و درد و دل با آن ها همگی  در گوشه ای جمع شدیم تا

با خواندن زیارت عاشورا در کنار شهدای گمنام دشت آزادگان خود را آرام کنیم.

بعد از خواندن زیارت عاشورا و عهد با شهدا، دشت آزادگان و همچنین هویزه را

به امید آمدن دوباره و تجدید عهدی دیگر ترک کردیم.

آی شلمچه رفته ها بابای منو ندیدین؟

طلائیه یعنی عشق

وقتی سوار اتوبوس شدیم  و با پاسگاه زید خداحافظی کردیم،

به سمت مکانی راه افتادیم که شاید خود من خیلی اشتیاق داشتم

هر چه سریع تر این مکان را ببینم ،یکی از پاسداران هشت سال

دفاع مقدس که با کاروان ما راهی شده بود در حین راه برایمان

ازطلایئه گفت :شهر اهواز مرکز استان خوزستان ،محل تلاقی

جاده های مهم جنوب غربی ایران است.یکی از این جاده ها محور

 طلائیه است ،این منطقه شاهد کسانی است که به ندای رهبرشان

 لبیک گفته و عاشقانه جان خود را فدا نمودند.

و کم،کم  به مکانی که انتظارش را می کشیدم نزدیک شدیم  هنگامی

که اتوبوس ها ایستادند،کاروان پیاده شد و با ذکر یا رسول الله وارد

 منطقه شدیم .اول یادمان تابلویی از آیات قرآن نصب است که خطاب

 به حضرت موسی میگوید کفشهایت  را خارج کن اینجا سرزمین مقدس

 طور است . علت نصب این تابلو را جویا میشوم میگویند در شروع

عملیات تفحص تفالی به قران میزنند این آیه می آید . آری .این سرزمین

 مقدس ترین مقدس هاست . با این که زمزمه هایی در باره شیمیایی بودن

خاک این جا به گوش می رسد ولی تو معدود افرادی را می بینی  که

 کفش به پا دارند   کمی که جلو رفتم حسی مرا از این رفتن بازداشت نه

مثل این که نمی شد به این مکان مقدس که نام حاج ابراهیم همت با

آن گره خورده بود بدون وضو وارد شد همان جا نشستم و با همان

خاک مقدس تیمم کردم و سپس به راه خود ادامه دادم  همین طور که

جلو می رفتیم ایستگاه های صلواتی را می دیدیم و کسانی که با عشق

به کاروان های راهیان نور خدمت می کردند یکی شربت تقسیم می کرد

 و دیگری راهیان را با عطر گلاب معطر می کرد و آن یکی با ذکر

 صلوات به سمت جلو هدایتمان می کرد.

وقتی می خواستم از مکانی عبور کنم که دقیقا حاج ابراهیم همت در آن

جا قدم  نهاده بود دلم نیامد با کفش از مکانی عبور کنم که او عبور کرده

بود فورا کفش هایم را درآوردم و پیاده راهی شدم.کم کم که جلو می رفتم

 وبه تابلو نوشته هایی که در هر گوشه از طلائیه نصب کرده بودند نگاه

می کردم و مطالب زیبایش را می خواندم بی اختیار بغض گلویم را میفشرد

دلم می خواست داد بزنم و گریه کنم تا این بغض شکسته شود.همان لحظه

ایستادم تا دو رکعت نماز زیارت بخوانم.دیگر خالی شدم بغضم سر نماز

شکست و بعد از نماز دوباره راه افتادم تا از دیدن چنین مکان مقدسی بی

بهره نمانم .نمی دانم چرا حس می کردم طلائیه خیلی غریب است و همین

غربتش بود که مرا عاشق خود کرده بود دلم نمی خواست از چنین مکان

مقدسی  بیرون روم برای دیدن طلائیه وقت کمی به ما داده بودند برای همین

 بعد از خواندن نماز ظهر و عصر به سمت اتوبوس ها حرکت کردیم تا

باز به دیدن مکانی دیگر رویم برای تعریف از چنین مکان مقدسی که با نام

همت ها گره خورده است چند خط نمی تواند پاسخگو باشد و فقط با رفتن به این

مکان و حس کردن آن می توان فهمید که طلائیه ی واقعی چیست و چگونه

غریب است همان طور که با اشک وارد سرزمین عشق یعنی طلائیه شدیم

با اشک نیز ترکش گفتیم و قسمش دادیم تا قسمتمان کند باز هم برای دیدنش

بیاییم.





موضوعات مرتبط با این مطلب :
____________________________________________________
برچسب ها:
نام :
ايميل:
سايت:
کد تایید:
ارسال نظر به صورت خصوصي به مدیر سایت

ساخت وبلاگ