تاریخچه خاندان عامری نرماشیری
رضاشاه وقتی در ۱۳۰۹ش/ ۱۹۳۰م از طریق مشهد و طبس و زاهدان و کهنوج خود را افتان و خیزان از میان ریگها به محمدآباد ریگان در نرماشیر رساند و در آنجا متوجه شد که غلامحسین خان سردار مجلل در باغی بزرگ پر از درختهای مرکبات و خرما، با یک تنگ بلور بهْ لیمو منتظرش ایستاده، فریاد زد:
ـ غلامحسین خان، در میان جهنم، بهشتی ساختهای!
و سردار مجلل جواب داد:
ـ قربان پیشکش.
شاه گفت: نه، این حق این بچه است که کنار تو ایستاده است.
و آن بچه، امانالله خان عامری پسرش بود که از رجال ثروتمند کرمان به شمار میرفت و تا مدتها بعد از انقلاب نیز زنده بود و داستان زندگی او را آقای آیتالله موسوی اردبیلی بهتر از من میدانند.
این را خواستم مخصوصاً بگویم که بعضی تصور میکنند کرمانیها بی حال و تنبل و باری به هر جهت زندگی میکنند، و حال آنکه درست خلاف آن است. مردمی که ۳۵ هزار کیلومتر از زیر زمین خاک را پنج من پنج من، هزار سال پیش به در آورده حلقه چاه کرده و از آن چاه، آب به مزرعه رساندهاند، مردمی باری به هر جهت نیستند.
آدم که به اروپا میرود، به قول یک بلوچ که به گرگان رفته بود، احترام درخت را فراموش میکند.۱۱ این همه جنگل و سبزه شعر سعدی را بیمعنی میکند آنجا که فرمود:
برومند باد آن همایون درخت که در سایه او توان برد رخت
گفتم از جمله طلایی وزیری در باب کوههای کرمان میگویم و آیمش از عهده برون. نباید فکر کرد که کار در کویر در حکم آب در هاون کوفتن است و روغن در ریگ ریختن، دویست و پنجاه هزار کیلومتر بیابانها و کوههای کرمان، در عین بیآبی، از پر ارز آورترین استانهای ایران میباشد. سالی بیش از ششصد هزار تن خرما از بم ـ کم بارانترین نقاط استان ـ و خبیص (= شهداد)، و جیرفت و کهنوج و حاجیآباد حاصل میشود که بیشتر آن کام شیخ نشینهای دلارخیز را شیرین میکند.
هر کیلو حنای نرماشیر در بازار تاجیکستان و ازبکستان با دلارهایی معامله میشود که روسیه به هزار دنگ و فنگ از نقاط نفتخیز تلکه کرده است.
بهترین هندوانه و خربزه درست در فصلی که جای دیگر دانهای از آن نیست، یعنی زمستان، به خروار به خرمن از جیرفت حاصل و صادر میشود. باغها همه میوهخیز است و یک دانه درخت بیمیوه حتی سایهخوش و چنار بیهوده در جایی کاشته نمیشود؛ زیرا هر قطره باران با کوشش شبانهروزی آدمیزاد از قعر زمین بالا آورده شده است. همین کوهستان پاریز قبل از آنکه مس سرچشمه بدان حمله ببرد، تل زیره داشت که باعث شهرت کرمان به زیرهاش، در ادب فارسی شده است. سالی چند هزار کیلو زیره از این کوه حاصل میآمد
کتیرای همین کوهستان ـ قبل از هجوم مسگدازی ـ سالیانه هزاران دلار درآمد داشت، و اگر صاحب تاریخ سلاجقه کرمان مینویسد که: «در و دیوار خانههای یزد از درآمد راه کرمان سفید شده است»، مخلص پاریزی یک روز، خدمت مرحوم دکتر یحیی مهدوی و اصغرآقا مهدوی استادان دانشگاه و در مهمانخانهشان گفتم: «آجرهای مهمانخانه خانه حاج امینالضرب پدرتان در تهران، از چسب صمغ کتیرای کوهستان پاریز قوام گرفته است و چراغ برق حاج امینالضرب از برکت چراغو (شمعک کوهی) کوهستانهای پاریز و به کبریت سیدرحیم معینالتجار اصفهانی نماینده او در کرمان، روشن شده است.»۱۲
نکته آخر را در باب مهمترین صادرات ارزآور کرمان هم بگویم و بگذریم. ما یک درخت لوکس مهمانپسند داشتهایم به اسم پسته که چوب آن را نادرشاه در ماوراءالنهر برای کوره توپریزی میسوخت، و میوه آن چون خندان بود، مورد علاقه بانوان و آقایان مهمانهای بزرگان ولایت بود. یکی از مردم آگاه کرمانی متوجه علاقه مردم دنیا به این آجیل برشته شدة خندان شد، و کاشت آن را به همت اربابان دیگر توسعه داد، و گز مغز پستهای اصفهان هم سوغات خوبی شد برای دنیا و یکمرتبه میزان برداشت محصول پسته از ده هزار تن در سال تبدیل شد به سالی ۲۵۰ هزار تن پسته. و در آینده نزدیک به پانصد هزار تن هم میرسد، و این درختی است باب کرمان که سالی دو سه بار بیشتر آب نمیخواهد و یک بار آن هم در زمستان آب میطلبد.
همین چند روز پیش بود که در «دانتون» تورنتو، برای تبدیل عینک خودم ـ که دیگر چشمها کمسو شده ـ به آنجا رفتم. در پشت ویترین یک آجیلفروشی متوجه شدم که پسته خندان هم دارد؛ اما قیمت آن در کنارش نوشته بود: هر صد گرم = ۲/۲ دلار یعنی تقریباً دو هزار و دویست تومان به نرخ سال پیش.
چون نوبت دکتر هنوز نرسیده بود، نشستم و حساب کردم، دیدم هر یک کیلو که هزار گرم باشد، ۲۲ دلار قیمت دارد و هر هزار کیلو یک تن است که طبعاً ۲۲ هزار دلار قیمتش میشود، و آن وقت ـ با اینکه ریاضیات من ضعیف است و در دانشسرای مقدماتی با یک نمره هشت از تجدید شدن معاف شدهام ـ حساب کردم، دیدم ۲۵۰ هزار تن، یک عدد ۵۵ که در طرف راستش ۸ تا صفر گذاشته باشند، قیمت دارد؛ یعنی پنج میلیارد و پانصد میلیون دلار، یعنی پنج هزار و پانصد میلیارد تومان خودمان، با ارز هر دلار هزار تومان پارسال و اینک دوهزار تومان قیمت امسال، یعنی آن رقم دو برابر میشود. پسته را «طلای سبز» هم میگویند و دلار هم پشتسبز است؛ پس جملة طلایی وزیری در کتاب جغرافی کرمان حقیقتی هم دارد.
مسأله این است که این چند سانتیمتر برف که در کوهستان آمده و مایه اصلی قناتهای کرمان است، قناتهایی که به اعتقاد من برای کوتاه کردن راه ادویه از دو طرف، یعنی از طرف آریاییهای هندوستان، و از طرف آریاییهای مقیم اطراف زایندهرود و فلات مرکزی ایران، شروع به حفر شده و طی سالیان متمادی و قرنهای دور و دراز تعداد آن به حدی رسیده که امروز تقریباً هر آبادی با شش فرسنگ فاصله (۳۶ کیلومتر فاصله = یک منزل) تقریباً تمام کویر را پوشش داده و قابل عبور شتر و مستعد سکونت آدمیزاد کرده است.
دلیل من در همکاری هندیها در این آبادانیها این است که در بسیاری از این آبادیها، در تلفظ اسم با آبادیهای شق شرقی کرمان مشترکاند؛ مثل بم و بمپور که لابد پسرعموهای بمبئی هستند و هنزای جیرفت که با قلعه هنسای هند لاف برابری میزند، و خود کرمان که با طوایف صاحبکارمای هندی همریشه و همپیشه است، و شابهار (= چاهبهار) که لابد معبد بودائیان است و ما میدانیم که بودا سالهای طولانی دوران اعتکاف خود را در کرمان گذرانده است.۱۳
دلیل دیگر، لهجه کرمانیهاست که با لهجه سَنسکریت و دراویدی نزدیک است و مردم بشاگرد (= ویشکارد) به لهجه دراویدی حرف میزنند، در حالی که ولایات غربی و شمال غربی کرمان و مآلاً یزد با لهجه اصفهان نزدیکترند. ده بهکری و اصلاً جبال بارز (= بهرز، وهرز) و ترکیب بهر آسمان (بهرزمان) از همینگونه است.۱۴
به هر حال همه قناتهای کرمان، جیرهخور همان دو من برف سالیانه هستند که بر سر رشته کوههای غربی ـ جنوب شرقی کرمان ذخیره میشود؛ کوهستانی که از یزد و شهر بابک شروع میشود و از پاریز و چارگنبد و جبال بارز و جیرفت و نرماشیر میگذرد، و حوالی تفتان نقطه پایان آن است. مهم این است که در تمام دشت کویر، این کوهستانها و درهها منبع اصلی آب قنات را فراهم میآورند، و مسیری به نام رودخانه در هردره هست که سالی دو سه ماه آب رو دارد، ولی اساس آبهای نهفته در زیرزمین آن است.
یک مثل از پاریز بزنم و به قول آسیابانها «یک من خود را در این گیرودار آرد کنم». همان طور که در هلند مردم به طعنه میگویند: «آبی که از رودخانه راین به دریای شمال میریزد، شش بار از شکم آلمانیها گذشته است»، در پاریز هم از هر قطره آب، پنج شش بار استفاده میشود. به عبارت دیگر، مثل سایر نقاط پرآب عالم، در کرمان، آب کالای یک بار مصرف نیست. برفی که در قله تافک و دالدان و ارچنو آب میشود و به زمین میرود، در سه چهار دره زیرزمین جریان پیدا میکند. رشته اصلی که رودخانه پاریز باشد، در خمبروتو اول مورد استفاده آن است که به علت سرد بودن هوا و در سرگو (= رأس گاو، به روایت تذکره صفویه) چون گندم درو به کشت سال بعد نمیرسد، چندان قابل استفاده نیست و فقط گیاه سردسیری کاشته میشود و بوته آن نیز بیشتر زارچ = (زرشک وحشی) و خمبروت (= امرود، گلابی وحشی است).
در كنار صحراي مزار زواره و بر سر راه شهراب، تا پنجاه سال پيش ديوارهاي بقعه خرابه اي هنوز برپا بود كه آن را قبر منصور مي خواندند و منصور را نخستين رئيس قبيله عامـري مي دانستند كه در قرون گذشته از عربستان به ايران آمده و در كنار كوير نمك كه دست به چراگاههاي بياباني داشت سكونت گزيده تا خيل و حشم قبيله از حيث مرتع در مضيغه نباشد گفته ميشود پس از آنكه امير تيموري گوركاني بر شام و يمن استيلا يافت يكي از اميران گردنكش يمن را بنام امير منصور عامري با ايل و حشم به ايران كوچانيد . امير منصور براي امير تيمور خار سراهي بود اما نميخواست او را بكشد و چون ايل عامري داراي احشام و اغنام فراوان بودند امير تيمور اين طائفه را در مرز اصفهان و يزد يعني حدود اردستان كه در آن زمان داراي جنگل هاي طاق و بنه و بادام كوهي فراوان و چراگاههاي خوبي بود اسكان داد و براي اينكه دلجوئي از آنان كردهباشد راهداري استان كرمان و خراسان را بعهده سران قبيله عامري واگذار كرد . ايل عامري به مناسبت شغل جديد خود در موطن تازه خود به نظم و طرق و حفظ كاروانيان پرداختند و دسته هاي كوچكي از آنان به جانب كرمان و خراسان كوچيدند و گروهي به عنوان (شيباني) در كاشان و ديگر نقاط اقامت گزيدند . ايل عامري نه تنها بطرف شرق و جنوب شرقي كوچيدند بلكه دسته اي از راه كوير كاشان بطرف سمنان رفته و آنجا را وطن خود قرار دادند يعني بمناسبت پيشه حشم داري مخصوصاَ نگهداري شتر در اطراف كوير سكونت اختيار ميكرده اند . ايل عامري تا مدتها مركزيت خود را حفظ كرده و به كلانتر و رئيس ايل وفادار مانده و هركجا كه بوده اند ماليات و عشور و ديون ديواني را به به وسيله كلانتر عامري كه در اردستان سكونت داشته به خزانه شاهي مي پرداخته اند
تاریخچه خاندان عامری نرماشیری
اما برجسته ترين مرد قبيله امير منصور عامري شخصي است بنام امير اسمعيل عرب عامري . پس از آنكه كريم خان زند قسمتي از ايران را تحت فرمان و نفوذ درآورد آقامحمدخان را محترمانه تحت نظر قرار گرفت و امير اسمعيل عرب عامري اردستاني هم پالكي او بود و بعد از آنكه وكيل الرعايا مـرد آقامحمدخان و امير عامري با هم از شكارگاه فرار كردند و به سمت اصفهان آمدند و در مهيار اصفهان اين دو زنداني با قول و قرارهايي از هم جدا شدند و با جمع آوري سپاه عليه خاندان زند به فعاليت پرداختند . با قتل خان زند كار حكومت خان قاجار يكسره شد و امير عامري چند بار به آقامحمدخان مراجعه و خواستار ايالت و شركت در حكومت شد . اما خان قاجار جوابي به امير عامري نداد و او رنجيده خاطر به قبيله خود بازگشت و با عمو زادگانش محمد حسنخان حكومت طبس و محمد حسين خان حكومت اردستان مشغول تهيه قـوا و جمع آوري سلاح و پول مي شود و به جنگ جعفر قليخان در يزد ميرود و پس از شكست او به جانب اصفهان رفته ولي در آنجا شكست ميخورد و به جانب بيابانك و طبس عقب نشيني مي نمايد و در اين جنگ محمدحسين خان پسرعموي اسمعيل عرب عامري به دست سربازان قاجار دستگير و سر او را به تهران مي برند ( و قدرت و نفوذ او در منطقه بلوك سفلي اردستان و جندق و بيابانك فوق العاده ضعيف ميشود و محمدعلي خان و شمشيرخان فرزندان او تنها به پاس مؤثر خانوادگي خود سربلند و عزيز بوده اند .) و امير عامري پس از اين شكست در يكي از ازدهات بخش خور به نام ارديب اتراق مي كند و آنجا را به شكل دژي مستحكم مي سازد و ديواري به قطر 3 متر دور تا دور اين قريه ميكشد كه آثار آن تا سال 1335 باقي بود ولي امروز نشانه هاي كمي از آن باقيست . امير اسمعيل عامري همه شب عصر با كالسكه دو اسبه روي اين اين ديوار تفريح داشته و يكدور گرد قلعه مي گشته و دختر شاهرخ افشار زوجه اش كنار دست او نشسته بوده است . بعد از آن امير عامري همه جا عليه قواي اقا محمد خان قيام نموده و از اردستان تا حدود يزد و كرمان و استرآباد و طبس سواران او مامور جمع آوري ماليات و عشور جنگي با حق المراتع بوده اند . امير عامري تا سال 1222 در آن سامان كرو فري داشته و در اين سال به دستئر فتحعليشاه قوائي به سركردگي امير اسمعيل دامغاني از راه كوير جندق شبيخون زده و به او تاختند و اين سردار شبانه با دختر شاهرخ پياده يا سواره راه خراسان را در پيش گرفته و از طريق استرآباد به قواي عباس ميرزا پيوسته ودر آنجا فتوحاتي كرده و با وساطت نايب السلطنه مورد عفو خاقان قرار گرفته است . در زمان آقا محمد خان و فتحعليشاه به بقاياي اين خانواده مجال عرض وجودي داده نشد ولي شعبه ديگري از اعراب عامري كه در مزدآباد و دههاي نزديك سكونت داشتند رئيسي داشتند ابوطالب نام كه مي كوشيد پسر خود محمد تقي را به دستگاه دولت قاجار نزديك سازد و براي او لقب خاني بگيرد . محمد تقي خان كه بر بازمانده قبيله عامري اردستان رياست يافت دو پسر داشت پسر ارشدش محمدعلي را بايكي از نبيره هاي محمد حسين خان نامزد كرد ولي اين پسر به دسيسه اي در مزد اباد به قتل رسيد وپسر ديگر او مصطفي قليخان جاي برادر در اين مواصلت گرفت . مصطفي قليخان مردي دانا و فعال و با اراده و سياستمدار بود و در دوره سلطنت ناصرالدين شاه از تقرب به دستگاه پادشاهي مسامحه نمي ورزيد . بدين ترتيب مدت سي سال از دروازه قم تا دروازه شهر را در اختيار خود گرفته بود و به نام قرسوراني مالك الرقاب مردم منطقه بود . ثروت فراواني اندوخت و از كاشان تا يزد رقبات فراواني را به دست آورد و براي اينكه مردم محلي را خاموش نگهداد و در هر قصبه و روستا و دهي با يكي از كدخدايان و روسا و علماي متنفذ مرتبط بود .
مصطفي قليخان به ياري همسر خود (كه از احفاد ميرزاعلي بيك و محمد اسماعيل خان اولين خانهاي قبيله عامري بودند) ، زني دانا و مدبر بود به تامين اين پيشرفت ها موفق گرديد و به لقب سهام السلطنه و منصب سرتيپي جماره سواران عرب عامري مفتخر شد . پسران او ثروت فراواني از پدر به ارث بردند و بعد از مرگ پدر او را در نجف اشرف به خاك سپردند و يكي از پسران او به نام ميرزا حسين خان (ملقب به سهام السطنه عرب) جانشين پدرش شد كه او نيز داراي دو پسر بود به نامهاي ابراهيم خليل خان عامري و اميراسداله خان عامري و همسر او بنام خانم معزالسلطنه كه با مظفرالدين شاه قاجار رفت و آمد زيادي داشته اند و خانه تاريخي عامريها در مالكيت معزالسلطنه بوده كه اين خانه توسط مادر معزالسلطنه به داماد و دخترش هبه شده است . بعد از مرگ ميرزا حسين خان او را در حرم مطهر حضرت معصومه در پاي ضريح به خاك سپردند و راهداري منطقه كاشان به دست پسر بزرگش ابراهيــم خليل خان افتاد . ايشان نيز مانند ديگر اجداد خود مردي مقتدر و با جذبه بوده است و همين طور حامي مردمان فقير و درمانده و در وصف خوبي و خيرخواهي اين مرد سخنها گفته اند . ابراهيم خليل خان داراي يك همسر بنام طومان و سه فرزند دختر به نامهاي ايراندخت ، پرويندخت و خورشيد كلاه بوده است . ابراهيم خليل خان عامري در سال 1324 هجري شمسي از كاشان به تهران عزيمت كرده و بعد از سه سال در ســوم اردي بهشت سال 1327 در خانه شخصي خود در دروازه شميران دار فاني را وداع كرده و او را در مقبره شخصي نـــور در قم (مقابل حرم حضرت معصومه) به خاك سپردند .
سهام السلطنه دوم فرزند دیگری بنام امیر اسدالله خان داشت که بسیار اهل فضل و ادب بود به معارف قرانی آشنا واهل تقوا بود اوسه دوره نماینده کاشان در مجلس شورای ملی بود وعلاوه بر چندین روستا در اردستان و زواره و نایین وخور روستایی بنام اسدآباد در جنوب شرقی کاشان داشتند که بعدها به روستاییان واگذار شدنامبرده در سال 1341 شمسی در تهران درگذشت وطی مراسم کم نظیری در جوار امام زاده عبدالله در شهرری به خاک سپرده شد اوچهار فرزند بنامهای امیرحسین وشمس الضحی وبدراعظم و گیتی افروز بود پس از فوت وی اداره دارائیهای وی به مرحوم امیر حسین خان عامری رسید امیرحسین خان اسوه ادب وشخصیتی بی نظیر بودفوق دیپلم ریاضی ومسلط به زبان فرانسه بود اویک دوره نمایندگی زواره واردستان را در مجلس شورای اسلامی داشت سهام السلطنه و امیر اسدالله خان وامیر حسین خان خط شکسته به سبک امین الدوله را زیبا مینوشتند شادروان امیر حسین خان عامری در اسفندماه سال 1367 در روستای سهامیه چشم از جهان بست وپس از تشییع در اردستان وتهران در جوار پدر در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد خاندان عامری باوجود خوی خانی به واسطه سخاوت وادب پیوسته مورد احترام بودند.
موضوعات مرتبط با این مطلب :
برچسب ها: